قران و عترت

قران-عترت-پیام-معجزه

قران و عترت

قران-عترت-پیام-معجزه

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۸ ب.ظ

در حدیث ثقلین «عترتی» صحیح است یا «سنتی»؟

می‌گویند: در حدیث ثقلین کلمه «عترتی» وجود ندارد، بلکه علمای شیعه آن را اضافه کرده‌اند. حدیث چنین است: «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وسنّتی».می‌گویند: در حدیث ثقلین کلمه «عترتی» وجود ندارد، بلکه علمای شیعه آن را اضافه کرده‌اند. حدیث چنین است: «إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وسنّتی».
پاسخ:
آنچه گفته شده درست برخلاف روایات صحیح است؛ زیرا جمله «کتاب الله وعترتی» با اسناد صحیح در کتب اهل سنت نقل شده است درحالی‌که جمله «کتاب الله وسنّتی» با سند صحیح نقل نشده است. اینک بیان این مطلب:
1. مسلم در صحیح خود (دومین کتاب اهل سنت از نظر اعتبار)، از زید بن ارقم چنین می‌کند:

روزی رسول خدا (ص) در کنار آبی به نام «خُمّ» که میان مکه و مدینه قرار دارد ایستاد و پس از ستایش خدا و نصیحت مردم چنین فرمود: «ای مردم! من بشرم. نزدیک است مأمور خدایم به سراغ من بیاید و ندای او را لبیک بگویم و من در میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم؛ نخستین آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را بگیرید و به آن چنگ بزنید».
سپس فرمود:
أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فی أهلِ بَیْتی! أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فی أهْل بَیْتی! أُذَکِّرُکُمْ اللهَ فی أهْل بَیْتی.
خدا را به یاد داشته باشید درباره اهل بیت من. (این جمله را سه بار تکرار فرمود).
2. دارمی در سنن خود همین حدیث را به همین لفظ با سند صحیح نقل کرده است که از تکرار آن خودداری می‌کنیم.
3. ترمذی در سنن خود چنین آورده است:
رسول خدا(ص) فرمود: مردم! در میان شما دو چیز می‌گذارم. مادامی که به آن دو چنگ بزنید گمراه نمی‌شوید. یکی از دیگری بزرگ‌تر است. این دو عبارتند از کتاب خدا ـ ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده ـ و خاندان و اهل بیت من و این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. بنگرید چگونه پس از من با آن دو رفتار می‌کنید.
ما به همین سه سند از معتبرترین کتاب‌های اهل سنت بسنده می‌کنیم؛ زیرا نقل دیگر روایات از «سنن» و «صحاحِ» آنان به طول می‌انجامد و اگر روایات شیعه را بر آنچه اهل سنت نقل کرده‌اند بیفزاییم این متن به صورت فوق تواتر درمی‌آید. اکنون ببینیم سند تعبیر دوم چگونه است؟
«سنّتی» در احادیث اهل سنّت
روایاتی که به جای «أهلَ بیتی» لفظ «سُنّتی» را آورده‌اند ـ همگی ـ از نظر سند، ضعیف و بی‌اعتبارند:
1. حاکم در «مستدرک» با سند زیر چنین نقل می‌کند:
ابن ابی‌اویس از پدرش اویس ازثَوربن زید دیلی از عکرمه از ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمود: «من در میان شما دو چیز می‌گذارم. اگر به آن چنگ بزنید گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص)».
بررسی سند:
در سند «ابن ابی‌اویس» و پدر او آمده و هر دو ضعیف‌اند. به سخن مؤلف «تهذیب الکمال» که از رجالیّون نامی اهل سنت است گوش دهیم که از یحیی بن معین نقل می‌کند:
ابو اویس و فرزندش ضعیف‌اند و آنان حدیث را سرقت می‌کردند و راست و دروغ را به هم می‌آمیختند و دروغ می‌گفتند. اعتباری به گفتار آنان نیست.
آن‌گاه از نسائی نقل می‌کند: «آن دو ضعیف‌اند. قابل اعتماد نیستند».
ابن حجر در مقدمه «فتح الباری» می‌‌نویسد: «با حدیث ابن
ابی‌اویس (پسر) نمی‌توان احتجاج نمود». و امّا پدر ـ یعنی ابواویس ـ ؛ ابوحاتم رازی درباره او می‌گوید: «با حدیث او نمی‌توان احتجاج نمود».
شگفت اینجاست که حاکم در مستدرک خود این حدیث را نقل کرده؛ ولی به تصحیح آن نپرداخته؛ درحالی‌که او در غالب موارد به تصحیح سند می‌پردازد؛ زیرا کتاب خودش را متمم «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» می‌داند.
2. حاکم در مستدرک متن «کتاب الله وسنّتی» را با سند دیگری نیز نقل کرده است و می‌گوید: «صالح بن موسی الطلحی از عبدالعزیز بن رفیع از ابی‌صالح از ابی‌هریره به‌طور مرفوع نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمود: «کتاب الله وسنّتی».
ولی این سند نیز به سان سند نخست کاملاً ضعیف و مردود
است:
بررسی سند:
اول: صالح بن موسی الطلحی مورد طعن است. ابوحاتم رازی می‌گوید: او «ضعیف الحدیث» و «منکر الحدیث» است و منکرات را به انسان‌های عادل و وارسته نسبت می‌دهد. حدیث او ارزش نوشتن ندارد. احادیث او را باید کنار نهاد و نمی‌توان تأیید کرد.
دوم: ابن حبّان می‌گوید: صالح بن موسی الطلحی احادیثی از انسان‌های وارسته نقل می‌کند که شبیه روایات آنها نیست. او این کار را انجام می‌دهد تا مردم روایات او را بپذیرند و لذا نمی‌توان با آنها احتجاج کرد. حدیث او قابل نقل نیست.
عجیب اینجاست که ذهبی همین حدیث را با لفظ «سنّتی» در شرح حال صالح بن موسی آورده و می‌گوید این حدیث یکی از احادیث غیر قابل تأیید اوست.
3. مالک در «موطّأ» بدون سند این حدیث را نقل کرده است.
4. ابن عبدالبر در «تمهید» برای این حدیث سند چهارمی دارد و آن را با سندی از کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف از پدرش از جدّش از رسول خدا (ص) نقل می‌کند.
بررسی سند:
ما درباره دیگر راویان سند این حدیث گفت‌وگو نمی‌کنیم. تنها همین کثیر بن عبدالله برای ضعف این حدیث کافی است. امام شافعی می‌گوید: «او یکی از دروغ‌گوهای بزرگ است». ابوداود می‌گوید: «او یکی از دروغ‌گویان مشهور است».
ابن حبّان می‌گوید: «وی از پدرش و از جدش نسخه حدیثی دارد که قابل اعتماد نیست و جز برای تعجب نمی‌توان آن را نقل کرد».

این داوری کوتاه و فشرده درباره این حدیث است و شایسته است مسلمانان پیوسته به حدیث صحیح عمل کنند نه حدیثی که راویان آن ناقلان منکرات و کذّابان دوران بوده‌اند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۶
sadegh chenani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی